خاطرات کودکم

ساخت وبلاگ
سلام فرشته کوچولوی درونم الان که برات مینویسم 7 ماهه ک درون من داری آماده میشی بر دیدن دنیا. 6ماه رمضان بود که متوجه شدم تو رو دارم.4 ماه اول که داخل شکمم بودی حال خیلی بدی داشتم خیلی تهوع داشتم و بهم خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 21:24

سلام عزیزدلم.ببخش که یه مدت برات ننوشتم.همسرم یکم شلوغ بود هم شما گل پسر کلیدهای لب تاب خراب کردی بعضی حروف رو نمیزنه الانم دارم با کیبورد مجازی به سختی تایپ میکنم اینه ک مختصر میگم برات عشق مامان. ال خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 145 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:59

سلام عزیز دلم.ببخشید این روزها برات کمتر مینویسم هم وقتم پره هم تو حساس شدی و نمیذاری بیام پای سیستم هم یه مدت بلاگفا خراب بود.10اسفند 92 من و تو و بابایی رفتیم مشهد  دو روز خونه خاله راضیه بودیم و تو با مهراد بازی میکردی بعد از اون بابایی ما رو برد فرودگاه که بریم شیراز و خودش رفت.آخه خودش مرخصی نداشت و منم میخواستم گواهی رانندگی بگیرم.داخل فرودگاه خیلی برا بابایی گریه کردی ومنم اولین بار بود بعد از مدت ها از بابا جدا میشدم گریه داشتم.با یه چیپس راضیت کردم و رفتیم برای اولین بار سوار هواپیما شدیم.تو از اول تا آخر خواب بودی.ساعت 1 عصر حرکت کردیم تقریبا 3 بود که رسیدیم و با خاله رویا رفتیم خونه خاله میترا.روزها رو با آموزش رانندگی و زدن تقویم رد میکردم و تو هم با خاله رویا سرگرم بودی.یه روز هم بردیمت آتلیه به زور یه عکس گرفتی.28 اسفند بابایی اومد و با هم رفتیم ایج برا تولد تو.از قبل کیک و اینا سفارش داده بودم.تولدت رو خونه خاله آزیتا گرفتیم بخاطر بیتا.خیلی خوش گذشت.چند بار مجبورمون کردی شمع های کیکت رو روشن کنیم و فوت کنی.به دایی امید میگفتی با صندلی بلندت کنه برقصی...خیلی خوش گذشت.خدا رو شکر میکنم که تو رو بهم داد گل پسرمراستی کلاههای تولدت رو بیتا و نژلا درست کردن به هر خانواده ای یه تقویم 96 که عکس تو و خودشون روش بود دادیم که کار مامانت بود برای گل پسرماهشراستی این عید بابا خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 11:06

سلام عشق مامان روز بعد از تولدت دیگه بهت شیر ندادم یه چسب زدمدیگه دلت رحم اومد که درد داره روزها بد نبود چون خاله سمانه میبردت خونه اش و سیرت میکرد و بقیه هم تا یادت میومد باهات بازی میکردن و حوات رو پرت میکردن.اما شبها خیلی برای خواب وابسته بودی نمیخوابیدی یادمه شب اول من و بابایی کلی برات گریه کردیم بس مظلوم بودی.داخل کامیونی کع تولدت هدیه گرفتی میخوابوندیمت انقدر هلت میدادیم که میخوابیدی. نصف شبا هم شیر یا آبمیوه یا چای شیرین میریختیم داخل شیشه و بهت میدادیم.چند شب اصلا نه خودت میخوابیدی نه من.تا بالاخره از سرت افتاد البته کامل که یه ماه طول کشید.یه ماه و نیم بعد از ازشیر گرفتنت از پوشک گرفتم.اول نمیومدی انقدر بردمت تا عادت کردی برا کابوسی شده بود اصلا نمیگفتی از همه مشورت میگرفتم کلی تشویقت میکردم اما انگار نه انگار دفعه اول که گفتی کلی با بابایی ذوقت کردیم.طوری خوشحال میشدم که بابات به همه میگفت هیچی مثل جیش دارم امیرعباس لیلا رو خوشحال نمیکنه.چندین بار لباست کثیف کردی.خونه که کلا بعد از از پوشک گرفتنت همه رو شستم.همه جا نجس شده بود اما بالاخره گفتی.الان هم شبا گاهی از دستت در میره اما خونه نجس نشده خدا روشکر...فقط تخت مامان و بابا که اونم فدای سرت گل پسرم. خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 18:18

سلام گل پسرم. الان که دو سال و شش ماهه ای دیگه تقریبا همه دندونهات در اومده و حرف میزنی.خیلی شیرین ادای بزرگها رو در میاری.به نقاشی اونم ماشین و پروانه علاقه زیادی داری.کلی ماشین داری اما باز دنبال خرید ماشینی...عاشق بولواری هستی که داخلش چند تا پروانه و گل گذاشتن.خیلی تاب بازی داخل پارک رو دوست داری.اب بازی رو بسیار دوست داری.عاشق حمام رفتنی اما شامپوی سر رو دوست نداری.عاشق بستنی و هندونه هستی و هر روز تقریبا میخوری...عادت داری ماشین هات رو منظم میپینی پشت سر هم.مدام میگی برام نقاشی کن.روزی 3 ساعت تقریبا میخوابی.به برنج زیاد علاقه نداری اما الویه و کباب و کتلت و آبگوشت و دوغ آبمیوه خیلی دوست داری.تازگیا صدات میکنم خیلی شیرین میگی جانم...یه هفته ای هست که باز دوست داری با می می ها بازی کنی.عکس گرفتن زیاد دوست نداری سلفی بدت نمیاد.جمله معروفت: نترس امیرهست...صدای حیوانات مختلف رو میپرسم برام در میاری...بیرون که میرم یه جا بند نمیشی مدام دنبال توییم.قربونت برم گل پسر مامان خیلیییییییییییییی دوست دارم خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 18:18

سلام گل پسر مامان. امروز یکشنبه 4 مهر ماه 95 هجدهمین ماهگرد تو هست.صبح زود بیدار شدیم متاسفانه مامان هم امروز مریضه و حالش زیاد خوب نیست. رفتیم مرکز بهداشت لاله میدان بسیج واکسنت رو تزریق کردن داخل جفت پاهات.خیلیی گریه کردی عزیز دلم.قدت 85.وزنت هم 11کیلو و700 گرم دور سرت هم 48 بود.خانم بهورز گفت همه چیزت نرمال هست خدا رو شکر الان هم چون قبلش بهت استامینوفن دادم راحت و خوشگل خوابید عسل مامان از خدا میخوام که اذیت نشی و این واکسیناسیون رو راحت پشت سر بذاری. خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : واکسن, ماهگی,عوارض,واکسن, ماهگی چیست,واکسن, ماهگی,واکسن, ماهگی کودکان چیست,واکسن, ماهگی کودک,واکسن, ماهگی تب,واکسن, ماهگی و سرماخوردگی,واکسن, ماهگی و عوارض آن,واکسن, ماهگی نی نی سایت,واکسن, ماهگی اطفال, نویسنده : bluesky12o بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 4 مهر 1395 ساعت: 12:08

سلام میوه دلم و نور چشمم امیر عباس گلم. الان که برات مینویسم 37 هفته و 6 روزت هست عزیزم یک هفته پیش یعنی 6 اسفند مادر جون و خاله سمانه اومدن پیشمون تا موقع اومدنت مامانی تنها نباشه.مادر جونت واست کلی وسایل آوده که همشون خیلییییییییییی نازنشنبه 9 اسفند هم بابایی رفت و سرویس چوبت رو آورد که متاسفانه کفی تختت کمی بزرگتر بود و دیروز بابایی اندازش رو درست کرد ولی واقعاااااااااااا ناز شده با تشکایی که مادر جونت درست کرده خیلی قشنگ شده روزی 10 بار میریم اتاقت و نگاه میکنیم و انتظارتو میکشیم عزیز دل مامانخاله سمانه خیلی واسه اومدنت عجله داره البته هممون دوست دا خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluesky12o بازدید : 148 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:11

سلام عزیز دلم. الان که دارم برات مینویسم 3 ماه و 12 روز داری عزیز مامان.این مدت به خاطر زایمان و شیراز رفتن و خرابی بلاگفا نتونستم برای عزیز دلم بنویسم.بالاخره 4 فروردین یعنی 8 روز بعد از این که قرار بود به دنیا بیای اومدی تو بغلم عزیزم.بله 8 روز دیر کردی و بیشتر ما رو تو انتظارت گذاشتی.البته تو این 8 روز هر 3 روز یه بار میرفتم بیمارستان و صدای قلب قشنگت رو گوش میکردم و نوار قلبت رو میگرفتم و میگفتن خدا رو شکر سالمی.تا اینکه روز 3 فروردین من و بابا و خاله سمانه و مادر جون دعوت شدیم خونه عمو تیمور البته بقیه عموها هم بودن.شام خوردیم و ساعت 3 بعد از نصف شب درد ماما خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : تولد گلم,تولد گلم,تولد داداش گلم,تولد دختر گلم,تولد پسر گلم, نویسنده : bluesky12o بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:11

سلام عزیز دلم. شیراز که بودیم 34 روزت بود که بردیمت فسا پیش دکتر ضیایی و تشکیل پرونده دادیم واسه ختنه کردنت و فرداش دوباره رفتیم فسا و ساعت 2 بعد از ظهر ختنه شدی.قبلش که کلی بخاطر اینکه نمیتونستم بهت شیر بدم گریه کردی که البته من دلم طاقت نیاورد و دزدکی بهت کمی شیر دادم بعد هم که از درد  کلی جیغ زدی الهی بمیرم عزیزم خیلی دردکشیدی و خاله سمانه هم خیلی برا آروم کردنت زحمت میکشید.مادر جونت هم که روز قبلش عمل نخاع کرده بود و نمیتونست کمکمون کنه.7 روزه بخیه هات افتاد و خوب شدی البته با قطره استامینوفن دیگه زاید درد نکشیدی.روش لیزری هم بود اما ما ترسیدیم چون جدی خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : ختنه دختران,ختنه کردن, نویسنده : bluesky12o بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:11

سلام قند عسل مامان و بابا روز دوشنبه 22 تیر ماه که 3ماه و 22 روزه شدی  واسه اولین بار خواستیم موهاتو کوتاه کنیم من و خاله رویا لختت کردیم و کوتاه کردیم.اولش آروم بودی فقط زیاد وول میخوردی اما وقتی موهات ریخت رو بدنت دیگه گریه رو شروع کردی بعد هم بردیمت حموم و کلی شستیمت خیلی خیلی خوشگل شدی عزیزم. گل مامان الان که به دنیا اومدی وقتم خیلی کمه و کمتر میتونم بیام برات بنویسم ببخشید عزیز دلم.واسه همین هم بعضی اتفاقا رو بعد از تاریخش مینویسم.دوست دارم خیلییییییییی زیاد بوووووووووووووووووس خاطرات کودکم...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات کودکم دنبال می کنید

برچسب : كوتاه كردن موهاي بلند,كوتاه كردن موهام,كوتاه كردن موهاي فر,كوتاه كردن مو در خواب,كوتاه كردن مو,كوتاه كردن مو در خانه,كوتاه كردن موي نوزاد,كوتاه كردن مو توسط خودمان,كوتاه كردن مو مردانه, نویسنده : bluesky12o بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 6:11